، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

ثمـــــــره عشــــق مـــــا ســــاینــــــا

حال خوبی دارم در کنار ساینای کلاس اولی خودم ،عاشقتم مامانی

تعطیلات تابستون ۹۸

ساینا جون بعد از یک سال دیگه وقتش رسید که از مهد بیای و  درتعطیلات تابستون  کلاس های اموزشی بری، تقریبا یک ماه میگذشت از اینکه مهد نمیرفتی تاا اینکه بعد از یک ماه قرار شد بری مهد و به دوستهات مخصوصا پرستش سری بزنی، با دیدن تو توی مهد دوستهات خیلی خوشحال شدن و دورت جمع شدن، اونها خیلی ذوق زده شده بودند ،و دلشون برات خیلی تنگ شده بوود.   ...
31 تير 1398

کلمات درهم ساینا

سلام دختر قشنگم امروز به تاریخ  ۹۸/۲/۴  دیگه داره به تولد ۵ سالگیت نزدیک میشی، فدات شم . کلمه های بامزه که میگی: کیسه زباله:کیسه زغاله درو پیش کردم: درو کیش کردم باز یادم بیاد میام اضافه میکنم  
4 ارديبهشت 1398

مهد کودک ای تک

از اول مهر سال ۱۳۹۶ ساینا رفت مهدکودک، فقط هفته اول یه ذره سخت بود اونم اینکه من از صبح نشستم اونجا تا اخر کلاس اما از هفته دوم دیگه خود ساینا می‌رفت، خدارو شکر مهد خیلی دوست داره، مربی مهربونی هم داره اسمش خاله فرشته اس،  ساینا جونم خداحفظت کنه عاشقتم امشبم گفته بیا تو اتاقم بخواب  الان نفسم خوابیده امروزم ۲۰ آبان جشن کدوحلوایی داشتن. ...
20 آبان 1396

کلمات درهم

ساینا جون من از وقتی زبون باز کردو تونست حرف بزنه یه سری کلمات قصار مخصوص خودش داشت 😁😁😁 مثلا ازش میپرسیدی اسمت چیه میگفت: اٍمه، کتاب: کبات روزنامه: روزمانه آب نبات: آبننات نریختم: نریزیدم مهدکودم: مهدتوتک یه پتوی مخصوص هم داره که اسم اون پتو خوبیه ، پتو نرمی سیب زمینی: سیب زنی حالا باز یادم بیاد میام اضافه میکنم 😍😘😉😍😘 ساینا جونم عاشقتم 😘😍😘😘😘
21 خرداد 1396

بازگشت مجدد بعد از ۳ سال

ساینای قشنگم تو این ۳ سال انقدر سرگرم بزرگ کردنت بودم که اصلا فرصت نشد بیام و ادامه خاطرات و لحظات خوشی و که با هم داریم ادامه بدم 😋😋امروز ۱۷ خرداد ۹۶  یهو یادم افتاد که چند سالی ازین وبلاگ دور بودم.😉😉 امروزم قراره بریم خونه مامانی چون وقت دندون پزشکی دارم .😁😁 به زودی میام‌ و دوباره شروع میکنم به ادامه خاطرات می‌پردازم. کلی تعریف و حر فهای نزده دارم برات زوده زود برمیگردم. عاشقتم😘😘😘
17 خرداد 1396